معنی پایتخت توگو
واژه پیشنهادی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
توگو. [ت ُ گ ُ] (اِخ) کشوری در افریقا که در مشرق کشور غنا واقع است. این سرزمین از سال 1885 م. جزو مستعمرات دولت آلمان بود و در سال 1914 م. از دولت آلمان مجزا گردید و تحت قیمومت فرانسه و انگلیس درآمد. قسمت تحت قیمومت انگلیس توگلند نام دارد که وسعت آن 43875 کیلومتر مربع و جمعیت آن 416000 تن است. قسمت تحت قیمومت فرانسه که امروز کشور جمهوری توگو را تشکیل داده است از سال 1956 م. مستقل گردید وبه شکل جمهوری اداره میشود و پایتخت آن لومه است و شهرهای مهم آن عبارتند از: آنه شو و آتاکپامه و سانسانه - مانگو. مساحت این کشور 53000 کیلومتر مربع و جمعیت آن 1029000 تن است. محصول آن بادام، نفت، خرما، کاکائو، برنج و محصولات حیوانی است. (از لاروس).
پایتخت
پایتخت. [ت َ] (اِ مرکب) پاتخت. شهری که پادشاه در آن سکونت دارد و بعربی دارالسلطنه گویند. (غیاث اللغات). قُطب. حاکم نشین. کرسی. کرسی مملکتی.دارالملک. پادشائی. حضرت. واسطه. قاعده (تبریز قاعده آذربیجان است). قاعده ٔ ملک. عاصمه. قصبه. مستقر. مقر. مستقر ملک. نشست. نشست گاه. تختگاه. ام البلاد. سریر. سریرگاه. دارالاماره. دارالمملکه. دار مملکت: ثم عبدالعزیزبن موسی بن نصیر و سریره اشبیله. ثم ایوب بن حبیب اللحمی و سریره قرطبه. (نفخ الطیب ج 1 ص 140).
فارسی به انگلیسی
Togo
فرهنگ معین
(تَ) (اِمر.) شهری که محل مقر حکومت باشد.
فرهنگ عمید
شهری که مرکز سیاسی یک کشور، محل اقامت پادشاه یا رئیسجمهوری و هیئت دولت باشد،
فارسی به عربی
راسمال
فرهنگ فارسی هوشیار
شهری که محل اقامت شاه یا رئیس جمهور ی هیئت دولت باشد
معادل ابجد
1845